به یاد شادی های کودکی... روزهایی که در راه بازگشت از مدرسه دست در گردن هم با هم یکصدا شعر خوشا بحالت ای روستایی... را زمزمه میکردیم....
به یاد زمانی که در روز سرد پاییزی کاپشن های همدیگر را عوض میکردیم... کاپشن تو نو بود و سوغات مال من کهنه تر بود...
به یاد زمانی که قهرهای ما بیشتر از دو ساعت نبود...
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
خودم،
،